اگر خداوند نبود اگر خداوند زیبایی را دوست نداشت
بر تمام دیوارها می نوشتم.........
نفرین به هر چه زیبایی
شکستم مثل شب رو به زوال گریستم خون گریستم قلبم گریست
فریاد زدم در غروبی پاییزی در اندوه یک فاجعه
فاجعه ای به صراحت
فاجعه ای به تلخی شکست
بریدم از عاطفه از وفا وفاداری
بریدم از هر چه زیبایی ست
بریدم بریدم از هر چه چشم
شکستم گریستم اما نفهمیدم کجاست سمت یک قطره ناچیز حقیقت
سمت مبهم دوست؟
افسوس این است که عشق عروسک دست فاحشه ها